عشق در پی آن نگاه های بلـــــــــند حسرتی ماند و آه های بلــــــــند |
|||
سکوت که میکنی ، جهانی پیش چشمان من تیره می شود میترسم ! اضطراب در بر می گیردم اشتباهم را ببخش و باز سخن بگو تا دیگر نترسم تا به آستانه تخیل های در خواب رفته ام باز گردم...
کاری با شتاب لحظه ها نداشته باش ! من در عمق زمان صدایی را می شنوم که می گوید : هرگز برای شروع دیر نیست...
چه فایده دارد که بنویسی اما نخوانند ؟! چه فایده دارد که بگویی اما نفهمند ؟! چه فایده دارد که باشی اما نخواهند ؟!....
به کدام پاشنه می چرخد مهم تویی که نمی ایی. نمی روی... طعمش را نچشید و گر نه لب هایت باید از میوه های بهشتی ... می شد ... هر نتی که از عشق بگوید
زیباست حالا سمفونی پنجم بتهوون باشد یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست
بوی تو که میرسد به مشامم تمام شهر را هوای تو به سرم میزند روزهای که تو نیستی چقدر نفسم تنگ میشود کسانی هستند كه ناخودآگاه از خودمان می رنجانیم !
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |